اگر با رابطهای گاهی گیجکننده نرمافزار پرینت سهبعدی آسیایی مشکل داشتهاید، به نظر میرسد که دلیلی برای این اتفاق وجود دارد.
من سالهاست که از نرمافزار شرکتهای آسیایی استفاده میکنم، زیرا ابزارها معمولاً با چاپگرهای سهبعدی رومیزی که اغلب در Fabbaloo آزمایش میکنیم ارائه میشوند. در حالی که کیفیت سخت افزار در طول سال ها به طور پیوسته بهبود یافته است، در مورد نرم افزار آنها نمی توان چنین گفت.
یا حداقل اینگونه است که اغلب ظاهر می شود. البته معمولاً ترجمههای نادرست کلمات خاص وجود دارد که منجر به سردرگمی میشود، اما بیشتر از اینهاست. گردش کار کاربر از طریق این ابزارها اغلب طولانی تر از حد لازم به نظر می رسد و دکمه ها و گزینه های بسیار زیادی وجود دارد.
چندین سال است که این موضوع را برای چندین تولیدکننده چاپگرهای سه بعدی آسیایی ذکر میکنم، به این امید که آنها «فقط یک فرد UX مناسب را استخدام کنند» تا رابطهای خوبی طراحی کنند که استفاده از آن برای مردم آسانتر باشد. تئوری من این است که ابزارهای نرم افزاری تجهیزات آسیایی معمولاً نقطه ضعف هستند و اگر استفاده از آنها آسان تر بود، به ویژه برای کاربران جدید، آنها می توانستند ماشین های بسیار بیشتری را بفروشند.
اما چنین تغییراتی اتفاق نمی افتد. گاهی اوقات می بینیم که یک رابط با رنگ های مختلف “رنگ آمیزی” می شود، ظاهراً در تلاش برای دسترسی به کاربران غربی. با این حال، حتی انتخاب رنگ نیز اغلب دشوار است: خواندن متن خاکستری روشن روی متن خاکستری کمی تیرهتر بسیار سخت است.
چرا این همه اتفاق می افتد؟ چرا سازندگان آسیایی گام بسیار آسانی را که فقط یک رابط کاربری مناسب ایجاد می کنند، مانند سایر شرکت های غربی برنمی دارند؟
به نظر می رسد دلایل فرهنگی عمیقی برای این وجود دارد. من اخیراً یک ویدیوی بسیار روشنگر را تماشا کردم که این اثر را توسط فیبی یو، “طراح UX با مدرک علوم شناختی” توضیح می داد. این دقیقاً همان شخصی است که می تواند این وضعیت را حل کند.
ویدیو، «طراحی وب ژاپنی: عجیب است، اما کار می کند. به همین دلیل است»، وبسایتهای اغلب شلوغ و با سبک عجیب و غریب که اغلب از شرکتهای آسیایی دیده میشوند، توضیح میدهد. در بالا میتوانید Yu را با چندین صفحه اصلی وبسایت آسیایی که احتمالاً توسط طراحان UX معقول در غرب ساخته نمیشوند، ببینید.
یو توضیح می دهد که در ژاپن (و سایر بخش های آسیا) مفهومی به نام “安心” (“آن شین” در ژاپنی) وجود دارد که به معنای “آرامش ذهن” است. ایده این است که تجربه مشتری نباید هیچ شگفتی ناخواسته ای را پنهان کند.
به دلیل آن اصل فرهنگی، وب سایت ها تمایل دارند «هر چیزی را که ممکن است نشان دهند». به همین دلیل آنها بسیار شلوغ هستند و توضیح میدهد که چرا رستورانهای آسیایی تمایل دارند تصاویری از هر غذا نشان دهند. این اصل فرهنگی تقریباً به طور قطع به طراحان نرمافزار چاپ سه بعدی نیز تعمیم مییابد، به همین دلیل است که آنها نیز میتوانند «مشغول» باشند.
یو همچنین تفاوت بین فرهنگ های “زمینه پایین” و “زمینه بالا” را توضیح می دهد. برای مثال، یک فرهنگ با بافت پایین، بلافاصله و مستقیماً نتیجه مورد نظر را توصیف می کند. فرهنگ بافت بالا بسیار ظریف تر است. یو برای توضیح این مفهوم مثالی ارائه می دهد:
ما بر این باوریم که جامعه، ارتباطات حرفه ای مؤثر، ارتباطی است که بسیار بسیار صریح، بسیار ساده و بسیار واضح است. فرض کنید همسایهتان بچهای دارد که هر شب ساعت ۲ بامداد پیانو میزند و باعث میشود خوابتان کم شود. در یک فرهنگ کم بافت، مانند آمریکا، ممکن است درب خانهشان را بکوبید و بگویید «ای، من نمیتوانم بخوابم، چون بچهات هر شب ساعت ۲: صبح پیانو میزند، لطفاً بس کن». این فرهنگ زمینه کم است: بسیار سرراست، در اصل.
در جامعهای با بافت بالا، ممکن است روز بعد به همسایهتان نزدیک شوید، میدانید، به طور معمولی از روی آنها عبور کنید و بگویید «هی بچهات واقعاً خوب پیانو مینوازد». پس بیایید در اینجا واقعی باشیم در هر دو مورد که میخواهید کودک ساکت شود، اما در یک محیط بالا، این تحویل ظریفتر است و همسایه همچنان این را به عنوان درخواستی برای ساکت بودن درک میکند.»
همانطور که ممکن است تصور کنید، یک فرد غربی با صدای بلند صدای بچه پیانو احتمالاً اصلاً پیام را درک نمی کند.
من معتقدم که این انتظار از ظرافت نیز بخشی از چالش سازندگان نرم افزار آسیایی هنگام طراحی رابط است. این می تواند عامل دیگری باشد که چرا رابط ها می توانند گیج کننده باشند.
در نهایت، یو فرهنگ ژاپنی “کیو” را توضیح می دهد، که ترس شدید از خجالت است. یو اینگونه توضیح می دهد:
«کاربر ژاپنی معمولاً راحتی را با میزان ناراحتی که برای دیگران ایجاد نمیکند اندازه میگیرد و نه صرفاً با زمان یا تلاشی که برای خود ذخیره میکند.
فرض کنید در مک دونالد هستید و از Apple Pay برای دریافت مک فلوری و سیب زمینی سرخ کرده خود استفاده می کنید. کاربر آمریکایی ممکن است اینگونه باشد: “این بسیار راحت است کیف پول من سبک تر است، وقتی ضربه می زنم سکه های کمتری حمل می کنم، حتی احساس نمی کنم دارم پول خرج می کنم”. اگر یک کاربر ژاپنی هستید، ممکن است فکر کنید که پرداخت اپل بسیار راحت است، زیرا به من کمک میکند تا صف دیگران را حفظ نکنم و مجبور نیستم سکههایم را زیر و رو کنم و همه منتظر بمانند.»
این می تواند در یک رابط با تغییر گردش کار به روش هایی که سعی می کند به کاربر اطمینان دهد که دیگران را ناراحت نمی کند، در رابط ظاهر شود. این ممکن است برخی از گردشهای کاری بسیار کنجکاو را که در نرمافزار آسیایی دیده میشود، حداقل برای چشم غربی من توضیح دهد.
چه اتفاقی باید بیفتد؟ به نظر من شرکت های آسیایی برای ماشین های خود نرم افزاری می سازند که هم اپراتورهای آسیایی و هم غربی از آن استفاده می کنند. این یک تضاد بزرگ در طراحی ایجاد می کند، و بنابراین تعجب آور نیست که نرم افزار گیج کننده باشد. احتمالاً برای هر دو فرهنگ گیج کننده است.
یک رویکرد می تواند نوشتن هسته نرم افزار، و سپس طراحی رابط های کاملا متفاوت در بالا، یکی برای هر فرهنگ باشد. با این حال، این احتمالاً گرانتر است و کاری نیست که این شرکتهای بسیار رقابتی انجام دهند.
حداقل اکنون درک بهتری از این که چرا رابط های نرم افزاری به این شکل هستند، دارم.
از طریق یوتیوب
منبع: https://www.fabbaloo.com/news/why-asian-3d-print-software-feels-confusing-to-western-users